کنار آمدن با مرگ عزیزان یکی از دشوارترین کارهاست که معمولاً برای آن آمادگی ندارید. همانطور که انسانها با هم متفاوت هستند، مرگ آنها هم متفاوت است. تنها نقطه اشتراک همه انسانها این است که همه روزی میمیرند.
1) خیلیها نمی دانند به فرد داغدیده چه باید بگویند. واکنش افراد به مرگ متفاوت است. بعضی افراد خیلی حرف میزنند، بعضیها خیلی کم حرف میزنند و یا حرفهای نادرست میزنند. بعضی وقتها وقتی کودکی فوت میکند، به والدین داغدیده او برای دلداری میگویند که باز هم میتوانید بچه دار شوید اما کسی که فرزندی را از دست داده باشد میداند که هیچ بچه ای را نمی توان با بچه ای دیگر جایگزین کرد. بعضی وقتها هم افراد خوش نیت میگویند که مرگ خواست خداست و فرد متوفی الان در بهشت خداوند است. شاید این درست باشد اما احتمالاً آن چیزی نیست که آنموقع بخواهید بشنوید. سعی کنید از حرفهای دیگران ناراحت نشوید و یادتان باشد که بقیه فقط قصد دلداری شما را دارند نه چیز دیگر.
2) باید مراحل مختلف سوگواری را تجربه کنید تا بتوانید مرگ آن عزیز را بپذیرید. مهمترین مشکلاتی که افراد دچار میشوند، انکار، خشم، و تنهایی است. وقتی مرگ عزیزی ناگهانی باشد واکنش معمول عدم باور آن است. وقتی میدانید که کسی در بستر مرگ است و بهاندازه کافی وقت داشته اید که خود را از لحاظ ذهنی برای مرگ آن عزیز آماده کنید، احتمالاً این مرحله که مرحله انکار است را موقع شنیدن خبر بیماری یا آسیبدیدگی او از سر گذرانیده اید. بعضیها تصور میکنند که دیدن جسد به آنها حس نزدیکی به مرحوم را میدهد اما خیلیهای دیگر از آن احساس ناراحتی میکنند. مهم است که به احساسات دیگران حساس باشید اما باید راهی را بروید که احساس میکنید برایتان بهتر است. مهم نیست که محیط و شرایطتان چطور باشد، غم و سوگواری احساسات مختلفی ایجاد میکند که همه آنها را باید قبول کنید.
3) لازم نیست آنرا به تنهایی تجربه کنید. حتی اگر دوستان یا خانواده تان ندانند که چه باید به شما بگویند، اما مطمئناً نیتشان خیر است. گاهی اوقات فکر میکنم که در دنیای امروز بهاندازه کافی به اتفاقات مهم زندگیمان توجه نداریم. به نظر میرسد که انتظار میرود که با هر اتفاقی که برایمان میافتد کنار بیاییم و از آن رد شویم. همه ما انسانهای متفاوتی هستیم. واکنشهای ما به مرگ کاملاً متفاوت است. وقتی کسی قصد کمک کردن به شما را داشت، کمک او را بپذیرید. اجازه ندهید دیگران به شما بگویند که کی باید از این واقعه عبور کنید. شما تنها کسی هستید که خوب میدانید احساستان چگونه است.
4) کاملاً طبیعی است که از دست خدا عصبانی شوید. مرگ گاهی اوقات ایمان مومن ترین افراد را هم میلرزاند. وقتی آدمها دچار بیماریهای سختی میشوند یا در سن کم فوت میکنند، گاهی اوقات از خدای خود میپرسید چرا باید اتفاقات بد برای آدمهای خوب بیفتد؟ قصدمان نیست که سر این سوال بحث کنیم فقط میخواهم بگویم که چنین احساساتی کاملاً طبیعی است. باید قبل از اینکه به مرحله پذیرش برسید، مرحله انکار و خشم را پشت سر بگذارید.
5) اگر همسرتان فوت کند، تا یکسال تغییر شگرفی صورت ندهید. روانشناسان عقیده دارند که یک سال اول پس از مرگ یکی از عزیزان سخت ترین سال است. چون در این سال مراحل مختلفی را پشت سر میگذارید و برای گرفتن تصمیمات مهم آمادگی ذهنی و حساسی ندارید. توصیه من این است که هر کاری که باید را انجام دهید اما تا میتوانید از ایجاد تغییرات بزرگ در زندگیتان خودداری کنید.
6) گاهی اوقات مرگ خانوادهها را از هم دور میکند تا نزدیک. بعد از مرگ یکی از عزیزان، اعضای خانواده احساساتشان را درون خودشان میریزند. خیلیها ممکن است احساس کنند که با آنها بدرفتاری شده است، تنها گذاشته شدهاند، عصبانی هستند، یا دچار سوء تفاهم شوند. در اینگونه مواقع چون اکثراً هر کس به فکر نیازهای خودش است، مسائل مهم نادیده گرفته میشود. مراسم ختم زمان خوبی برای وفق دادن توقعاتتان است. شما خانواده تان را میشناسید. از آنها انتظار کاری که توان انجام آن را ندارند، نداشته باشید. اگر بحثی پیش آمد، سعی کنید آرامش خود را حفظ کنید. معمولاً راضی کردن همه غیرممکن است.
7) وقتی برای مرگ عزیزی سوگواری میکنید، اول به فکر مراقبت از خودتان باشید. وقتی با مرحله انکار و خشم کنار آمدید، ناراحتی و تنهایی شروع میشود. کسی ک عادت داشتید با او وقت بگذرانید دیگر پیشتان نیست. دلتنگ شدن برای آن فرد کاملاً طبیعی است. فراموش کردن اتفاق خیلی سخت است و نمی توانید به راحتی از آن عبور کنید. بلافاصله بعد از مرگ دوستان و خانواده تان دست کمک به سمتتان دراز میکنند اما با گذشت هفتهها و ماهها خودتان را تنها مییابید. بااینکه نزدیکانتان میتوانند کمکتان کنند اما بعضی کارها را باید خودتان به تنهایی انجام دهید. مهمترین کاری هم که باید انجام دهید مراقبت از خودتان است. این درست همان زمانی است که نیازهای خودتان را جلوتر از بقیه ببینید.
8) در سوگواری درخواست کمک طبیعی است. گاهی اوقات ایمان به خدا، عشق به خانواده، و همیاری دوستان کافی نیست. بعضی وقتها لازم میبینید با یک مشاور، روانشناس یا مربیتان صحبت کنید. مشاوره به شما برای راحتترگذر کردن از مراحل سوگواری کمک زیادی میکند. خیلی از افراد هم با نوشتن خاطرات روزانه یا نوشتن نامههایی به فرد مرحوم خود را خالی میکنند. هدف بیرون ریختن احساسات ناسالم است. هر کس متفاوت است و راه متفاوتی را برای این منظور انتخاب میکند.
فکر میکنم وقتی یکی از عزیزانتان ر ا از دست میدهید، باید ببینید که چطور میتوانید با حفظ یاد و خاطره فرد مرحوم، دوباره به زندگی شاد سابق خود برگردید. کنار آمدن با مرگ با گذشت زمان آسانتر میشود. آخر سر به نقطه ای میرسید که از خودتان میپرسید از این تجربه چه درسی میتوانید بگیرید. آماده شدن برای مرگ همیشه ممکن نیست اما وقتی به یک سن خاص میرسید باید تصمیمات مهمی در زندگیتان بگیرید. آیا وصیتی دارید؟ دوست دارید مراسم ختمتان به چه صورت باشد؟
وقتی با مرگ یکی از عزیزان دست و پنجه نرم میکنید زمان خوبی است که مرگ خودتان هم بیندیشید. کار آسانی نیست اما اگر خودتان اینکار را نکنید، کس دیگری اینکار را برایتان میکند. از دست دادن یک عزیز خیلی دشوار است اما سختتراین است که خودش کاری برای آماده کردن خود برای آن نکرده باشد. باید همه چیز را از قبل پیشبینی کنید. اینکار باعث میشود بعد از مرگتان کار بازماندگانتان سادهترشود.
نظرات شما عزیزان: